اسلایدر

داستان شماره 968

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 968

داستان شماره 968

مچ نگیر

 

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از دوستان شیوانا یک کارگاه پارچه بافی داشت. روزی شیوانا به دیدار این دوست رفت. دید که دوستش با یکی از کارگرهایش مشغول جرو بحث است و دائم سعی می کند با ذکر جزئیاتی دقیق به کارگر بفهماند که از او زرنگ تر است و اعماق افکار کارگر را می خواند و می داند نقشه باطن او چیست. کارگر هم دائم قسم می خورد که صاحبش اشتباه می کند و دچار توهم شده است
سرانجام وقتی کارگر مرخص شد، شیوانا رو به دوستش کرد و گفت:” بالفرض هم که مجرا های خبررسانی تو درست باشد و تو از حقیقت ماجرایی خبر داشته باشی. این دلیل نمی شود که خود را زرنگ تر و تیز تر جلوه دهی و این زرنگتر بودن را دائم به رخ دیگران بکشی!؟
دوست شیوانا با تعجب پرسید:” یعنی می گوئید بگذارم آنها راحت سرمن را کلاه بگذارند و مرا فریب دهند!؟
شیوانا با تبسم گفت:” آری! بگذار گمان کنند که تو چندان زیرک نیستی و با روش های ساده ای که برای فریب دادن اشخاص کودن سراغ دارند تو را فریب دهند. اگر بدبینی تو درست باشد که در همان برخورد اول متوجه همه چیز می شوی و اقدام اساسی لازم برای از بین بردن فساد را انجام می دهی. اگر هم برداشت تو اشتباه باشد همه چیز سرجایش است و احترام طرفین حفظ می شود و  به کسی توهین نمی شود و کسی در صدد انتقام جویی و خرابکاری برنمی آید. تو با مچ گیری و زرنگ بازی کاری می کنی که افراد بیگناه و سالم از اطراف تو پراکنده شوند و افراد خاطی نقشه های پیچیده تری برای خطا بکشند و در نتیجه تو را راحت تر گول بزنند. فراموش نکن که تو همیشه زرنگ تر از بقیه نیستی

 



[ پنج شنبه 8 آذر 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 2, ] [ 20:57 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]