اسلایدر

داستان شماره 928

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 928

داستان شماره 928

فصل هایتان را یکی کنید

 

بسم الله الرحمن الرحیم
شیوانا از جاده ای عبور می کرد. زن و مردی را دید که با هم جروبحث می کنند و سرهم فریاد می کشند. شیوانا دلیل دعوا را پرسید. زن گفت:” من مثل بهارتازه و پرشروشورم و شوهرم مثل زمستان سرد و بی روح و خنک! من می خواهم در دشت بدوم و فریاد شادی سرکشم و او می گوید در حضور بقیه این کار سبکی است و فردا که می خواهیم در بین مردم زندگی کنیم باید از کار امروزمان شرمنده و خجل باشیم و بهتر است چنین نکنیم. من می خواهم نوشیدنی ها و مواد غذایی پر انرژی را بخورم و او می گوید باید اعتدال را رعایت کنیم و حساب جیب و سلامتی را داشته باشیم و بی جهت دست ودلبازی نکنیم. خلاصه من هر چه جنون و شوق بهاری دارم او برعکس سکوت و سکون و آرامش زمستان را دارد. به نظر می رسد که ما اشتباه کرده ایم و او باید با یک زن زمستانی ازدواج می کرد و به سراغم نمی آمد
شیوانا آهی کشید و گفت:” انسان ها هر کدام برای خود یکسال کامل اند و هرکس در وجودش هر چهار فصل را داراست. تصور اینکه شورو تازگی بهار فقط مختص بعضی انسان هاست و خونگرمی و حرارت و سرسختی تابستان متعلق به گروهی دیگر است و زردی و خنکای پائیز و زمستان مال افراد خاصی است ، تصور اشتباهی است. هر انسانی در هر لحظه زندگی اش می تواند هر چهار فصل را در وجودش ظاهر سازد. به نظر من به جای اینکه تو به بهاری بودن خودت بچسبی و او روی متانت و سنگینی زمستانی اش لجاجت کند ، از این به بعد تصمیم بگیرید که فصل هایتان را یکی کنید. به وقت بهاری بودن جفتتان بهارگونه باشید و به هنگام تابستان هردو گرم و پرتلاش و به وقت زمستان هر دو ساکت و مطمئن در کنار هم قدم بردارید. تنها با یکی کردن فصل هایتان است که در طول زندگی زناشویی می توانید تمام خصوصیات یکدیگر را تجربه و از در کنار هم بودن لذت ببرید



[ پنج شنبه 28 مهر 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 1, ] [ 20:16 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]