اسلایدر

داستان شماره 913

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 913

داستان شماره 913

 فقط ساکت باش

 

بسم الله الرحمن الرحیم
شیوانا از راهی می گذشت. پسر جوانی را دید که غمگین روی سنگی نشسته است و به افق می نگرد. شیوانا کنار او نشست و از پسر در مورد مشکلش پرسید. پسر گفت که مجبور است بین تعدادی افراد سیاستمدار و مکار زندگی کند ، که هر جمله ای که از زبانم بیرون می آید را به شکلی وارونه معنا می کنند و با همان جمله من را محکوم می کنند. آنها بین خود یک سری جملات و عبارات با معنای خاص دارند که من چیزی از آنها سردرنمی آورم و دائم مرا به خاطر ندانستن این جملات مسخره می کنند و مقابل من این جملات را دائم تکرار می کنند و من هرکاری می کنم نمی توانم وارد گروه آنها شوم. مشکلم این است که هر چه بگویم علیه خودم استفاده می شود. راجع به گذشته خانوادگی ام صحبت می کنم ، همان را چند دقیقه بعد چماق می کنند و به سرم می زنند. راجع به نظرم در مورد دیگران صحبت می کنند ، بلافاصله نظر مرا به شکلی وارونه و اغراق آمیز به آن اشخاص منتقل می کنند و من مجبورم هفته ها از خودم دفاع کنم که منظورم این نبود و نهایتا هم محکوم می شوم. هر حرفی که می زنم آنها سیاستمدارانه آن را علیه خودم به کار می برند. مجبورم چند سالی بین این افراد زندگی و کار کنم. شما به من بگوئید چه کنم!؟
شیوانا تبسمی کرد و گفت:” هیچ! فقط ساکت باش و هیچ مگو! دهانت را ببند! همین ! هر چه بگویی برای آنها موجی می شود که قایق های خود را بر آن موج بیاندازند و این سمت و آن سمت بروند. تو حریف قایق های آنها نمی شوی! اما می توانی موج را از آنها بگیری! آنهم با ساکت ماندن و سکوت پیشه کردن. راجع به هیچکس حتی خودت در مقابل آنها نظر مده! فقط نیازها عادی و روزمره را برزبان آورد و به هیچ وجه در هیچ موردی با هیچ کدام از آنها درددل نکن و سفره دلت را پیش آنها باز مکن. چند ماهی که بگذرد آنها مجبورند از خودشان حرف درآورند که این هم فورا لو می رود و در نتیجه مدتی بعد دیگر کسی به تو کاری ندارد. دلیل اینکه آنها به تو گیر می دهند این است که تو  خودت با واکنش های فوری و بخصوص کلامی این گیره را در اختیار آنها قرار می دهی. ساکت باش و به کار خودت برس
پسرک مات و مبهوت به شیوانا خیره ماند و گفت:” اما اگر آنها چیزی به من گفتند و لازم بود  از خودم دفاع کنم چی!؟
شیوانا دستی بر شانه های پسر جوان زد و گفت:” هیچ انسانی در زندگی  ملزم به واکنش نیست! از سوی دیگر می توان واکنش نشان داد ، اما لازم نیست که واکنش حتما با سروصدا باشد. وقتی ساکت می شوی و هیچ نمی گویی ، اما آنها در چشمانت می خوانند که حرکت آنها را بی جواب نخواهی گذاشت! مطمئن باش فورا از تو فاصله می گیرند و اصلا به سراغت نمی آیند. باز هم تکرار می کنم ، راه حل مشکل تو فقط ساکت و بی تفاوت ماندن به تمام رفتارها و گفتارها و نظریاتی است که در اطراف تو دائم به جریان انداخته می شود. فقط ساکت باش همین

 



[ پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 1, ] [ 20:1 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]