اسلایدر

داستان شماره 787

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 787

داستان شماره 787

داستان وزیر بی کفایت


بسم الله الرحمن الرحیم
سلطانی وزیری بی کفایت داشت لذا در پی بهانه ای بود تا او را کنار بگذارد. او سه سوال سخت مطرح کرد و دانست که وزیر نمی تواند آنها را جواب دهد. بنابر این به او گفت: اگر نتوانی به این سوالها جواب دهی تو را برکنار خواهم کرد. بگو خدا چه چیزی می خورد، چه چیزی می پوشد و چکار می کند؟
وزیر غلامی زیرک داشت. او داستان را برای غلام تعریف کرد. غلام گفت: من جواب سه سوال را می دانم ولی ابتدا دو جواب را الان و جواب سومی را فردا خواهم گفت. جواب اول: خدا غم بنده هایش را می خورد و جواب دوم: خدا عیب بندگانش را می پوشاند. ستاریت خدا بسیار مهم است. اگر پرده ها کنار برود کسی حاضر نیست که حتی دیگری را دفن کند
غلام جواب سوال سوم را نداد. وزیر غلام را پیش سلطان برد و جواب ها را به سلطان گفت. سلطان دستور داد که جای غلام و وزیرعوض شود. وزیر قبلی گفت که جواب سوال سوم چه بود؟ وزیر فعلی گفت: جواب سوم این است که خداوند در یک لحظه جایگاه انسان ها را عوض می کند او بدینوسیله انسانها را امتحان می کند تا ایشان بدانند که خدا آنها را رها نکرده است. خوش بینی یعنی شاکی نبودن از خداوند پس بنابر این مشکلات خودمان را نباید به خدا نسبت دهیم

 



[ سه شنبه 7 خرداد 1391برچسب:داستانهای شنیدنی ( 2, ] [ 20:17 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]