اسلایدر

داستان شماره 676

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 676

داستان شماره 676


ھمجنس بازي در قوم لوط

 

بسم الله الرحمن الرحیم
قوم لوط براي انجام کار به طور دسته جمعي بيرون ميرفتند و زنان را در خانه به جاي ميگذاردند.شيطان براي گمراھي آنان به سراغشان آمد ونخستين کاري که کرد آن بود که چون مردم به خانه باز ميگشتند,
ھر آنچه تھيه کرده بودند را ويران ميکرد
مردم که چنان ديدند گفتند:در کمين بنشينيم و ببينيم کيست که زحمات ما را تباه ميسازد.وقتي کمين کردند ديدند پسري بسيار زيبا روست که به اين کار دست ميزند از او پرسيدند:آيا تو ھستي
؟گفت:آري.مردم که چنان ديدند تصميم به قتل او گرفتند.قرار شد آن شب او را در خانه ي مردي زنداني
کنند و روز ديگر به قتل برسانند.
ھمان شب شيطان عمل لواط(ھمجنس بازي) را به آن مرد ياد داد و روز ديگز ھم از ميان آنھا رفت.
آن مرد نيز آن عمل را به ديگران ياد داد و به اين ترتيب ميان مردم رواج پيدا کرد تا جايي که مردان به
يکديگر اکتفا ميکردند و کم کم با مسافراني که به شھرشان مي آمدند اين عمل را انجام مي دادند
تا اين که پاي مسافران به آن شھر قطع شد.
عاقبت کارشان به جايي رسيد که يکسري از زنان شوھرشان را ترک کردند و به پسران روي آوردند.
مسا حقه بين زنان شيطان که ديد نقشه اش در مورد مردان عملي شده ,سراغ زنانشان آمد و به آنھا گفت:اکنون که مردانتان براي دفع شھوت جنسي به يکديگر اکتفا کرداند,شما ھم براي دفع شھوت به يکديگر بپردازيد و به اين ترتيب((مساحقه)) را به آنھا ياد داد.
خلاصه......پند ھاي حضرت لوط را ھم مورد توجه قرار ندادند و به اين ترتيب عذاب خدا بر آنھا نايل شد



[ سه شنبه 16 بهمن 1390برچسب:داستانهای واقعیتها ( 1, ] [ 20:4 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]