اسلایدر

داستان شماره 545

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 545

داستان شماره 545

 

داستان ازدواج آهو با الاغ ( طنز


بسم الله الرحمن الرحیم
آهو خیلی خوشگل بود . یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون 

 

دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟      
آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش
پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد

شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند

حاکم پرسید : علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم, این خیلی خره
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: شوخی سرش نمیشه, تا براش عشوه میام جفتک می اندازه
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: آبروم پیش همه رفته , همه میگن شوهرم حماله
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عین طویله است
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: از من خوشش نمی آد, همه اش میگه لاغر مردنی , تو مثل مانکن ها می مونی
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟
الاغ گفت: آره
حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟
الاغ گفت: واسه اینکه من خرم
حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد
نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید
نتیجه گیری عاشقانه : مواظب باشید وقتی عاشق موجودی می شوید عشق چشم هایتان را کور نکند

 



[ شنبه 5 مهر 1390برچسب:داستانهای طنز ( خوب _ 3, ] [ 20:21 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]