اسلایدر

داستان شماره 454

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 454

داستان شماره 454

داستان آبدارچی شرکت ماکروسافت


بسم الله الرحمن الرحیم
  مرد بيكاري براي آبدارچي گري در شركت مايكروسافت تقاضاي كار داد. رئيس
هيات مديره با او مصاحبه كرد و نمونه كارش را پسنديد.سرانجام به او گفت
شما پذيرفته شده ايد. آدرس ايميلتان را بدهيد تا فرم هاي استخدام را براي
شما ارسال كنم.مرد جواب داد : متاسفانه من كامپيوتر شخصي و ايميل
ندارم.رئيس گفت امروزه كسي كه ايميل ندارد وجود خارجي ندارد و چنين كسي
نيازي هم به شغل ندارد. مرد در كمال نااميدي آنجا را ترك كرد. نمي دانست
با ده دلاري كه در جيب داشت چه كند.تصميم گرفت يك جعبه گوجه فرنگي خريده
دم در منازل مردم ان را بفروشد. او ظرف چند ساعت سرمايه اش را دوبرابر
كرد . به زودي يك گاري خريد. اندكي بعد يك كاميون كوچك و چندي بعد هم
ناوگان توزيع مواد غذايي خود را به راه انداخت. او ديگر مرد ثروتمند و
معروفي شده بود. تصميم گرفت بيمه عمر بگيرد. به يك نمايندگي بيمه رفت
وسرويسي را انتخاب كرد. نماينده بيمه آدرس ايميل او را خواست ولي مرد
جواب داد ايميل ندارم. نماينده بيمه با تعجب پرسيد شما ايميل نداريد ولي
صاحب يكي از بزرگترين امپراتوريهاي توزيع مواد غذايي در آمريكا هستيد.
تصورش را بكنيد اگر ايميل داشتيد چه مي شديد؟ مرد گفت احتمالا آبدارچي



[ جمعه 4 تير 1390برچسب:داستانهای طنز ( خوب _ 1, ] [ 14:56 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]