اسلایدر

داستان شماره 423

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 423

داستان شماره 423

 

مرگ در ساعت ده صبح


بسم الله الرحمن الرحیم
چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان، بیماران یک تخت به خصوص در حدود ساعت ۱۰ صبح روزهای یک شنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت و ضعف مرض آنان نداشت!
این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعت و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند.
کسی قادر به حل این مسئله نبود که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت ۱۰ صبح روز های یک شنبه می میرد!
به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از بحث و تبادل نظر تصمیم بر این شد که در اولین یک شنبه، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۰ در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند.

در محل و ساعت موعود، بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضی دوربین فیلمبرداری با خود آورده و …
دو دقیقه به ساعت ۱۰ مانده بود که «جانسون» نظافتچی پاره وقت روز های یک شنبه وارد اتاق شد. دو شاخه برق دستگاه حفظ حیات را از پریز برق درآورد و دو شاخه جارو برقی خود را به پریز زد و مشغول کار شد

 



[ پنج شنبه 3 خرداد 1390برچسب:داستانهای طنز ( خوب _ 1, ] [ 18:30 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]