اسلایدر

داستان شماره 2179

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 2179

داستان شماره 2179

تاثیر استاد در ایمان کودک


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

سید محسن جبل عاملی از علمای بزرگ شیعه در دمشق مدرسه ای ساخت تا فرزندان شیعیان در آن جـا بـه فـراگـیـری عـلم بپردازند .
ایشان شاگردی داشت به نام عبداللّه که از ذهن سرشاری بـرخـوردار بـود وتوانسته بود در مدت کوتاهی تحصیلات خود را در دمشق به پایان رساند و برای فراگیری بعضی علوم به امریکا سفر کند .
او از مـدت هـا قبل در یکی از دانشگاه های امریکا اسم نویسی کرده وراه درازی را پیموده بود تا در امـتـحـان ورودی شرکت کند .
اما وقتی درصف ورود به جلسه ایستاده بود متوجه شد اگر عجله نکند وقت نماز می گذرد, لذا با شتاب جهت اقامه نماز حرکت کرد .
افرادی که پشت سرش بودند فریاد برآوردند : کجا می روی ,نوبت شما نزدیک است و اگر دیر برسی جلسه دیگری برگزارنمی گردد .
عبداللّه جواب داد : من یک تکلیف دینی دارم و اگر انجام ندهم وقت آن می گذرد و آن بر امتحان مـقـدم اسـت و بـا توکل به خدا مشغول نماز خواندن شد .
از قضا وقتی نمازش تمام شد نوبتش نیز گـذشـتـه بـود .
برگزار کنندگان امتحان وقتی متوجه این قضیه گردیدند, از ایمان عبداللّه به شـگفت آمده بودند و از او دوباره امتحان به عمل آوردند .
عبداللّه در نامه ای خطاب به استادش در جـبـل عـامل , نوشته بود : من درس ایمان و عمل به تکالیف را از شما آموخته ام .
سید محسن بسیار خـوشـحال گردید و از این که توانسته بود چنین شاگردی پرورش دهد در پیشگاه خداوند شاکر بود

غلامحسین عابدی , دانستنیهای تاریخ , ج 2, ص 184



[ دو شنبه 19 فروردين 1395برچسب:داستانهایی از نماز, ] [ 15:38 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]