اسلایدر

داستان شماره 2091

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 2091

داستان شماره 2091

گره گشايي

 


 

بسم الله الرحمن الرحیم

ابان بن تغلب ، از ياران نزديك امام صادق (ع ) است ، مي گويد: با امام صادق (ع ) در مكه بودم ، همراه آن حضرت ، مشغول طواف كعبه شديم ، در اين وقت يكي از شيعيان ، از من تقاضا كرد كه همراه او براي برآوردن حاجتي كه داشت ، برويم .
من به طواف ، ادامه دادم ، او اشاره كرد، ولي من به او توجه نكردم زيرا دوست داشتم امام صادق (ع ) را تنها نگذارم .
او بار ديگر اشاره كرد، امام متوجه اشاره او گرديد، به من فرمود: او با تو كاري دارد؟
گفتم : آري ، فرمود او كيست ؟
گفتم : از دوستان ما است ، شيعه است .
امام كه متوجه شده بود، او كار لازمي دارد، فرمود: نزد او برو.
عرض كردم : طواف را قطع كنم .
فرمود: آري .
عرض كردم : ((گر چه طواف واجب باشد))؟
فرمود: آري برو، گر چه طواف واجب باشد.
و از سخنان امام صادق (ع ) است كه فرمود:
مشي المسلم في حاجه المسلم خير من سبعين طوافا بالبيت الحرام .
ترجمه :
((سعي و گام برداشتن مسلمان براي برآوردن نيازهاي مسلمان ، بهتر از هفتاد بار طواف ، به دور كعبه است ))



[ پنج شنبه 21 دی 1394برچسب:داستانهای امام جعفر صادق ( ع, ] [ 15:32 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]