اسلایدر

داستان شماره 2000

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 2000

داستان شماره 2000

 همكاري با حضرت فاطمه

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

هنگاميكه جنگ احد پايان يافت پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: چه كسي خبر از عمويم حمزه دارد حارث بن صمت گفت : من جاي او را مي دانم حضرت او را فرستادند ولي وقتي چشمش به جسد حمزه افتاد راضي نشد بيايد خبر دهد. حضرت رسول صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام آمد حمزه را كه به آن حال ديد او هم راضي نشد اين خبر را براي حضرت بياورد، تا اينكه خود پيغمبر تشريف آورد، كنار جسد حمزه ايستاد ديد او را مثله (۴۸) نموده اند شكمش را شكافته و كبدش را بيرون آورده اند گريه آن جناب را فرا گرفت شروع به گريه كردن نمود فرمود: لك الحمد و انت المستعان و اليك المشتكي ثم قال لن اصاب بمثل حمزه ابدا حمد و سپاس از براي تو است اي خدا! تو يار و ياور مايي بسوي تو از ستمكاران شكايت ما است فرمود: مصيبتي چون مصيبت حمزه بر من وارد نخواهد شد اگر خداوند مرا بر قريش نصرت دهد هفتاد نفر از آنها را مثله خواهم كرد در اينجا جبرييل اين آيه را آورد: و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولين صبرتم فهو خير للصابرين .
اگر كيفر كرديد همانند آنچه به شما ستم شده است كيفر نماييد اگر شكيبايي كنيد صبر بهتر است براي صابرين . حضرت سه مرتبه فرمود: صبر مي كنم آنگاه رداي خود را بر روي حمزه انداخت . هر گاه به طرف سر مي كشيد پايش بيرون مي ماند به طرف پا كه مي كشيد سرش خارج مي شد قسمت سر را پوشانيد بر روي پاهاي حمزه خاشاك بيابان ريخت .
چون در اين جنگ شيطان ندا داد (الا قد قتل محمد ((ص )) ) محمد را كشتند اين صدا در مدينه هم شنيده شد. از اين رو، زنها سراسيمه بيرون شدند در ميان آنها فاطمه زهراء و صفيه خواهر حمزه نيز بودند همين كه به حضرت رسول صلي الله عليه و آله خبر دادند به علي عليه السلام فرمود: عمه ام صفيه را نگهدار كه نمي تواند برادرش را به آن حال ببيند اما فاطمه را بگذار بيايد چون زهرا عليه السلام چشمش به پيغمبر افتاد و ديد صورتش خون آلود است شروع به گريه نمود. خون از صورت پدر پاك كرد و مي گفت : غضب خداوند شديد شود بر كسي كه صورت شما را مجروح كرد.
هنگاميكه حضرت رسول صلي الله عليه و آله به مدينه بازگشت از در خانه هاي انصار مي گذشت زنان مصيبت زده را شنيد بر كشتگان خود گريه مي كنند اشكهاي آن جناب جاري شد فرمود: عمويم حمزه امروز گريه كننده ندارد. اين سخن را سعد ابن معاذ شنيد به انصار گفت : هيچ زني نبايد بر كشته خود گريه كند مگر اينكه اول فاطمه زهرا عليه السلام را در گريه كردن بر حمزه كمك كند، همه زنان انصار خدمت فاطمه عليه السلام رسيده با آن بانو در گريه كردن همكاري نمودند



[ یک شنبه 20 مهر 1394برچسب:داستانهای حضرت فاطمه علیها السلام, ] [ 15:28 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]