اسلایدر

داستان شماره 1993

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1993

داستان شماره 1993

بهترين لباس عروس

 


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تا حال چنين عروسى ساده اى نديده بودم ! دور از هر گونه تجمل گرايى و ريخت و پاش ! اصلا شبيه عروسى هاى ديگر نبود.
مراسم در خانه عروس پايان يافته و طبق رسم شهر، نوبت آن بود كه عروس ‍ به همراه چند زن ، تا منزل داماد همراهى شود. هر چه نگاه كردم زر و زيور و جواهراتى نديدم ! اما به مناسبت عروسى ، عروس فقط يك پيراهن نو پوشيده بود! چادرش همان چادر قبلى و روسريش روسرى قديمى بود!
حتى كفش نخريده بود!
زير لب گفتم : خدايا! مبادا عروسى من چنين باشد! بالاخره من هم مثل هر دخترى ، آرزو دارم برايم عروسى مفصلى بگيرند و لباس عروسى بپوشم و خوش باشم !
غرق در اين افكار بودم كه سر و صداى زنانى كه عروس را همراهى مى كردند، مرا به خود آورد. آنان از سادگى بيش از حد عروسى شگفت زده شده بودند.
بعضى مى گفتند: دختر پيامبر و چنين مراسمى ! خيلى عجيب است !
بعضى ديگر مى گفتند : زهرا آن همه خواستگار پولدار داشت ! پس چرا زن على شد!
برخى ديگر در جواب مى گفتند: قسمتش اين طور بود! چه مى شود كرد؟ لابد در پيشانى اش اين طور نوشته شده بود!
يكى از زنان حرف خوبى زد: مگر چه شده ؟ فاطمه با اختيار خودش ، از ميان خواستگاران ، على را انتخاب كرد. حتى پدرش او را مجبور نكرد!
گويى حرفهاى زنان تمامى نداشت . ميان همهمه زنان ، صداى ناله اى كوتاه و ضعيف ، توجه فاطمه (عليها السلام ) را به خود جلب كرد. همين تك ناله كوتاه كافى بود تا روى قلب او تاءثير بگذارد.
ناگهان ايستاد و لحظه اى به فكر فرو رفت . شايد با خود مى گفت : بيا و امشب براى رضاى خدا برهنه اى را بپوشان ! براى تو عفت و پاكدامنى بهترين لباس است ! كمال در تقوا و دورى از مدپرستى است .
لباسش را به آن زن فقير بخشيد و با لباس قديمى اش قدم به منزل داماد گذاشت .
از كار او غرق در تعجب شدم . خدايا! او در شب عروسى اش لباسش را بخشيد!
زن بيچاره ، مثل آنكه دنيا را به او داده باشند، دستهايش را به سوى آسمان بلند كرد و مرواريدى از اشك بر گونه اش غلطيد. اشك شوق زن فقير، براى زهرا (عليها السلام ) بهترين هديه بود

حسين مظاهرى ، چهارده معصوم ، ص 36



[ یک شنبه 13 مهر 1394برچسب:داستانهای حضرت فاطمه علیها السلام, ] [ 15:9 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]