اسلایدر

داستان شماره 1983

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1983

داستان شماره 1983

دوست واقعی

 


 

بسم الله الرحمن الرحیم

مسلم مجاشعی جوانی بود از اهل مدائن كه در زمان فرمانداری حذیفه بن یمان در مدینه به حذیفه گرائید. به وسیله حذیفه از دوستان فدائی امیرمؤ منان گردید.
در جنگ جمل امیرمؤمنان برای اتمام حجت با مردم بصره و لشگرعایشه قرآنی به دست گرفت و فرمود: كیست كه این قرآن را ببرد و بر این مردم عرضه كند و ایشان را به حكم آن بخواند! مسلم جوان ، قرآن را از امام گرفت و به میدان رفت .
امام در این هنگام فرمود: همانا این جوان از كسانی است كه خداوند دل او را هدایت و ایمان پر كرده ، اما او كشته می شود و من بخاطر ایمانش به او علاقه فراوان دارم و این لشگرهم پس از كشتن او رستگار نمی شوند.
مسلم سپاه عایشه و مردم بصره را به حكم قرآن دعوت كرد، ولی آنها دست راستش را قطع كردند، او قرآن به دست چپ گرفت ، دست چپ او را قطع كردند، قرآن را با دست های بریده بر سینه چسبانید و خون بر آن جاری بود كه سپاه دشمن یكباره بر او حمله كردند و او را قطعه قطعه نمودند و شكمش را دریدند

منبع: يكصد موضوع ۵۰۰ داستان/ سيد علي اكبر صداقت



[ شنبه 3 مهر 1394برچسب:داستانهای امام علی ( ع _ سری 3, ] [ 19:48 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]