اسلایدر

داستان شماره 1932

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1932

داستان شماره 1932

 

شيرينى عسل

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

يك روز آقا رئيس اسلام ، خاتم الانبياء، محمّد مصطفى (ص )، با آقا اميرالمؤ منين على (ع )، در ميان نخلستانها نشسته بودند. كه يك وقت سر و كله زنبورِ عسلى ظاهر شد، و شروع كرد، دور پيغمبر اكرم (ص ) چرخيدن .
پيغمبر (ص ) فرمود:
يا على ! مى دانى اين زنبور چه مى گويد.
حضرت على (ع ) فرمود: خير.
آقا رسول اكرم (ص ) فرمودند:
اين زنبور امروز ما را مهمانى كرده و مى گويد: يك مقدار عسل در فلان محل گذاشته ام ، آقا اميرالمؤ منين (ع ) را بفرستيد، تا آن را از آن محل بياورد.
آقا اميرالمؤ منين على (ع ) بلند شدند و آن عسل را از آن محل آوردند.
حضرت رسول خدا(ص ) فرمود:
اى زنبور، غذاى شما كه از شكوفه گل تلخ است . به چه علّتى آن شكوفه به عسل شيرين تبديل مى شود؟
زنبور گفت : يا رسول اللّه ، شيرينى اين عسل ، از بركت ذكر وجود مقدّس  شما، و (آل ) شماست ، چون هر وقت ، مقدارى از شكوفه استفاده مى كنيم ، همان لحظه به ما الهام مى شود كه سه بار بر شما صلوات بفرستيم .
وقتى كه مى گوئيم : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد به بركت صلوات بر شما، عسل ما شيرين مى شود

داستانهايى از صلوات بر محمد و آل محمد (ص ): ص ۲۱



[ دو شنبه 12 مرداد 1394برچسب:داستانهای امام علی ( ع _ سری 2, ] [ 20:9 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]