اسلایدر

داستان شماره 1922

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1922

داستان شماره 1922

پرداختن حقوق مردم

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

امام علي عليه السلام از بازار خرما فروشان مي گذشت كه ديد كنيزي گريه مي كند. از او پرسيد چرا گريه مي كني؟
عرض كرد: مولاي من يك در هم به من داد و مرا فرستاد تا از اين فروشنده خرما بخرم. وقتي خرما را خريدم و به نزد او بردم آنها را نپسنديد و گفت: خرماها را برگردان و پول را از فروشنده بازگيرد، حال كه آمده ام خرماها را پس دهم فروشنده نمي پذيرد از اين رو نگرانم.
امام علي عليه السلام به فروشنده فرمود: اي بنده خدا اين خريدار يك كنيز است و اختيار ندارد درهم او را برگردان و خرماها را از او بازگيرد.
خرما فروش امام عليه السلام را نمي شناخت برخاست و با اعتراض مشتي به آن حضرت زد.
مردم گفتند: اين اميرالمومنين است.
فروشنده متاثر شد و رنگ از چهره اش پريد و خرماها را گرفت و در هم را به كنيز برگرداند.
آنگاه كفت: يااميرالمومنين از من راضي شو.
حضرت فرمود: راضي نمي شوم مگر اينكه خود را اصلاح كني و حقوق مردم را بپردازي



[ پنج شنبه 2 مرداد 1394برچسب:داستانهای امام علی ( ع _ سری 2, ] [ 18:51 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]