اسلایدر

داستان شماره 1810

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1810

داستان شماره 1810

نیروی اراده


بسم الله الرحمن الرحیم
در آوريل سال هزارو چهارصدو سی و نه،كريستف كلمب پس از كشف دنياي جديدش در حال صرفشام با مردان مهربان اسپانيايي بود كه يكي از آنان گفت:"حتي اگر ارباب شما اينقاره جديد را كشف نكرده بودند،در اين جايعني اسپانيا،كه سرزميني غني از مردان بزرگ و با لياقت در گيتي شناسي و ادبيات است،شخصي پيدا مي شد كه ايده اي مشابه با نتيجه اي مشابه داشته باشد." كريستف كلمب غرورش جريحه دارشد ولي براي جواب دادن عجله نكرد.در آن لحظه خواست تا تخم مرغي برايش بياورند.سپس آن را روي ميز گذاشت و گفت:آقايان،شرط مي بندم كه هيچ كدام از شما نمي تواند اين تخم مرغ را در حالت ايستاده روي ميز قرار دهد،البته همان طوري كه من اين كار را بدون هيچ كمكي انجام خواهم داد. همگي تلاششان را براي نگه داشتن تخم مرغ روي سطح پهن تر آن كردند،ولي بيهوده بود،بعد رو به آقاي كلمب گفتند:"غيرممكن است." -غيرممكن است؟ كريستف كلمب تخم مرغ را از آنها گرفت،ضربه كوچكي به انتهاي آن زد و ترك ظريفي در آن قسمت ايجاد شد كه به واسطه آن توانست تخم مرغ را روي ميز نگه دارد.ميهمانان گفتند:مطمئنا هر كسي مي توانست با يك ضربه و ايجاد ترك در انتهاي تخم مرغآن را در اين وضعيت قرار دهد. -هركسي مي توانست ولي هيچ كس اين كار را نكرد.در مورد كشف دنياي جديد من هم همين طور است،هر كسي مي توانست آن را كشف كند،ولي هيچ كس به آن فكر هم نكرد! اين حكايت بيانگر اين است كه حتي
اگر ما قادر به انجام كارهاي بزرگ هم باشيم،تعداد كمي از ما به فكر استفاده از استعداد و نيروهايمان برايانجام آن كار بزرگ مي افتيم. حالا شما چه كار بزرگي بايد انجام بدهيد؟به همان فكر كنيد

 



[ چهار شنبه 10 فروردين 1394برچسب:بقیه داستانها ( سری 1, ] [ 23:4 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]