اسلایدر

داستان شماره 127

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 127

داستان شماره 127

داستان زيبا درباره دختري كه از مرد پيري ابستن شد


بسم الله الرحمن الرحیم

 

در زمان خلافت عثمان پيري فروتوت دختري دوشيزه را به نكاح خود در اورد وان دختر ابستن گشت مرد پير دانسته بود كه در مضاجعت دختر نيروي انرا نداشته كه مهره يدوشيزگان از وي برگيرد وچنين گمان كرد كه حمل وي از مردي بيگانه است داوري پيش عثمان اوردند امر بر عثمان مشتبه گرديد از زن پرسيد :ايا اين پير مهره بكارت تو را برداشته يا نه؟
دختر گفت نه
عثمان گفت: بر وي اقامه حد بنماييد وان زن را سنگسار كنيد
امير المومنين فرمود : شتاب نكنيد همانا زن زا دو نشان مي باشد يكي نشان حيض يكي نشان بول يعني دو مجرا براي او مي باشد اگر اب مرد در مجري حيض ريخته با شد تواند زن را حامله كند و اين مطالب را از خود او بپرسيد
ان وقت از ان پيرمرد سوال كردند كه هيچگاه اب خود را بر اين زن ريختي يا نه بي انكه ازاله بكارت كرده باشي
مرد گفت اري بدون انكه بكارت اورا بردارم اب خود را بر اومي ريختم علي فرمود :اين حمل فرزند همين پير فرتوت است و بايد اين مرد را كه انكار فرزند خود مي
كند عقوبت كرد عثمان اين قضاوت را ازعلي پذيرفت



[ پنج شنبه 7 مرداد 1389برچسب:قضاوتهای امام علی ( ع _ 1, ] [ 20:32 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]