اسلایدر

داستان شماره 1138

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1138

داستان شماره 1138

داستان گوز


بسم الله الرحمن الرحیم
بچه ها ببخشید این داستان یکمی دور از ادبه
کار از کار گذشته بود
سعيده وسط کلاس مدنی ۳ بدون اختیار گوزیده بود
از اول کلاس تو دلش بادی جمع شده بود و نمی دونست چطور باید خالیش کنه
اما حالا خالی شده بود
عده ای تو بهت مطلق بودن و عده ای از خنده، روی زمین کلاس ولو شده بودن
سعيده با صورتی که مثل لبو شده بود، ناخن هاش رو به دسته چوبی صندلی
 فشار می داد
دلش می خواست زمین دهن باز کنه و درسته ببلعتش
استاد نمی دونست چی بگه. از طرفی می خواست توضیح بده که این یه امر طبیعی
 هستش و ممکنه برای هر کسی پیش بیاد و از طرفی تصور می کرد شاید با زدن این
حرف سعيده بیشتر کوچیک بشه
 کلاس تقریباً داشت ساکت می شد که یکی از پسر ها با زیرکی خاصی گفت:انصافاً
ناز نفست
کلاس دوباره منفجر شد
اینبار همه می خندیدن
استاد از کلاس بیرون رفت ؛ نمی تونست فضای اون کلاس رو تحمل کنه
سعيده بغضش ترکید و سرشو گذاشت روی دسته صندلی و شروع کرد گریه کردن
توان بیرون رفتن از کلاس رو هم نداشت
حتا دوستای صمیمی سعيده هم نمی تونستن بهش دلداری بدن چون اونها هم
 کنترل خودشون رو از دست داده بودن و می خندیدن
آخه صدای گوز سعيده صدای بدی داشت؛ هم بلند بود و هم صدای اعتراض داشت ...!!!
ناگهان صدای عرفان همه رو ساکت کرد
عرفان از جاش بلند شد
از همه بچه ها خواست که با دقت بهش نگاه کنن
حتا سعيده هم سرش رو بلند کرد و به عرفان خیره شد
عرفان دستهاش رو به صندلی فشار داد و شروع کرد زور زدن
دندونای بالاش رو به لب پایین فشار می داد
چند لحظه ای نگذشت که عرفان با صدای بلند گوزید و بعد رفت جلوی تخته و شروع
 کرد بندری رقصیدن
حالا همه چیز عوض شده بود
کسی دیگه به سعيده نمی خندید
همه بچه های کلاس به عرفان می خندیدند
سعيده هم همراه بچه ها می خندید، اما نه به اداهای عرفان
دلیل خنده سعيده این بود که آغاز عاشق شدنش با یه گوز بوده ... فقط با یه گوز

 



[ جمعه 28 ارديبهشت 1392برچسب:داستانهای بی ادبانه, ] [ 22:11 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]