اسلایدر

داستان شماره 1122

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1122

داستان شماره 1122

داستان زن و مرد( طنز

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بچه ها ببخشید اگه داستان یکم....

مرد- بخور، یه ذره بخور دیگه
زن- نه دوست ندارم، حالم بد میشه
مرد- بخور، به خدا تمیزه تازه شستمش
زن- میگم دوست ندارم، اصرار نکن
مرد- حالا تو بخور، اگه بخوری من حال میکنم
زن- اگه نخورم چی؟
اگر مایل به خواندن این مطلب جالب بودید به ادامه مطلب بروید
مرد- بخور، یه ذره بخور دیگه
زن- نه دوست ندارم، حالم بد میشه
مرد- بخور، به خدا تمیزه تازه شستمش
زن- میگم دوست ندارم، اصرار نکن
مرد- حالا تو بخور، اگه بخوری من حال میکنم
زن- اگه نخورم چی؟
مرد- د بخور دیگه، این همه واسش توی حموم زحمت کشیدم که تمیز شه تا تو بخوریش، تو بخور، جای دوری نمیره، بخور عزیزم
زن- خوب آخه بدم مییاد، چندشم میشه، اصلا از تصور اینکه بزارمش توی دهمن حالم بد میشه، میترسم دلم درد بگیره آخه
مرد- نه نترس، اولش اینطوری، یه خورده که بخوری عادت میکنی، بیشتر زنها میخورن چرا چیزیشون نمیشه پس؟
زن- غلط کردن بقیه زنها، من با بقیه فرق دارم
مرد- حالا تو هم بخور که مثل بقیه بشی، آفرین خوشگلکم. بخور عزیزم
زن- اگه یک کمی نمک بهش بزنی شاید بخورم
مرد- چشم عزیزم نمک هم میزنم، بیا اینم نمک
زن- ببین میدونی چیه من اصلا دلم بر نمیداره بخورم. بیا و از خیرش بگذر،من بخورش نیستم، بابا صد دفعه گفتم به جای کله پاچه حلیم درست کن صبحانهبخوریم. خوب خوشم نمییاد. میگی چیکار کنم
مرد- اصلا نمیخوری نخور همش رو خودم میخورم. گشنه که بمونی حالیت میشه یه من دوغ چقدر پنیر مید

 



[ جمعه 12 ارديبهشت 1392برچسب:داستانهای بی ادبانه, ] [ 21:47 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]