اسلایدر

داستان شماره 1045

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1045

داستان شماره 1045

دست تقدیر ، دست توست

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شیوانا از راهی می گذشت  مرد جوانی را دید که با سروصورت خاکی به سنگی تکیه داده و به شدت غمگین و به هم ریخته است. شیوانا کنار او نشست و جویای احوالش شد. مرد جوان گفت:” دست تقدیر زندگی ام را برهم زد. ایام خوشی را درکنار خانواده داشتم ، اما تقدیر با من یاری نکرد و روزگارم را به هم ریخت. اکنون که هم چیزم را ازدست داده ام دیگر هیچ امیدی به بهتر شدن زندگی ام ندارم چرا که می ترسم دوباره شروع کنم ودوباره دست تقدیر زندگی ام را خراب کند
شیوانا دستی بر شانه مرد جوان زد و گفت:” تقدیر به تو چه کار دارد جوان؟ دست تقدیر آنطور عمل می کند و به آن شکل آینده تو را رقم می زند که نیت درونی تو دیکته می کند. دست تقدیر به در هر لحظه به قلب تو نگاه می کند و بر اساس نیت درونی و لحظه ای تو ، دنیا و زندگی را برایت صفحه آرایی می کند. دست تقدیر به آینده تو کاری ندارد. دست تقدیر منتظر است تاتو آرزویی در دل بگردانی و قدیمی برداری و همانی شوی که واقعا می خواهی و بعد اوضاع و احوال تورا چنان برایت جفت و جور می کند که با آنچه واقعا می خواهی مطابق شود. دست تقدیر چیزی غیر از دست تو نیست. پس وقتی خودت قصد و نیت برخاستن و دوباره ساختن را داری ، دست تقدیر هرگز نمی تواند مانع کار تو شود و برعکس به کمک تو می آید و تو را همراهی می کند. دست تقدیر دست توست

 

 



[ پنج شنبه 25 بهمن 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 4, ] [ 18:10 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]