اسلایدر

داستان شماره 1022

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1022

داستان شماره 1022

غیر واقعی اش نکن

 

بسم الله الرحمن الرحیم
بهار بود و شیوانا همراه جمعی از شاگردانش در صحرا پیاده روی می کردند. یکی از شاگردان شیوانا که حرص صحبت کردن داشت ، دائم در وصف زیبایی و شکوه صحرا و دشت و شوکت بهار و عظمت زیبایی طبیعت صحبت می کرد و بقیه هم به حرمت شیوانا ساکت بودند و به حرفش گوش می کردند
سرانجام وقتی ساعتی گذشت و آن شاگرد حراف از سکوت جمع حیا نکرد و به حرف زدنش ادامه داد ، شیوانا با لبخند گفت:” تابلوی نقاشی از طبیعت هرگز به اندازه طبیعت واقعی  زیبا و اثر گذار نخواهد شد. هزاران نوشته و کتاب در توصیف زیبایی یک گل ، هرگز نمی تواند به اندازه مشاهده نزدیک و رودرروی رقص یک گل نورس در مقابل نسیم بهاری اثربخش باشد. در واقع نقاشی از طبیعت آن را غیر واقعی می کند و وصف زبانی یک پدیده با کلمات باعث بی روح شدن و انجماد آن پدیده می شود. وقتی صحرا با همه زیبایی اش اینقدر واقعی قابل رویت است دیگر تو چه اصراری داری که با حرف زدن  آن را غیر واقعی سازی!!؟ الآن که فرصت داری تا واقعیت طبیعت را از نزدیک شاهد باشی خودت را در افسون این زیبایی شناور کن و بعد اگر در جایی زندانی شدی و نتوانستی به طبیعت دسترسی داشته باشی با کلمات و تابلوها و تصاویر ، خودت را به شکل غیر واقعی طبیعت دلخوش کن!؟

 



[ پنج شنبه 2 بهمن 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 3, ] [ 16:44 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]